رهبری یک تیم محصول در یک استارتآپ با رهبری یک تیم مدیریت محصول بزرگ برای یک شرکت با سابقه، بسیار متفاوت است.
در ادامه به بررسی روند تغییر اولویتهای یک مدیر محصول با حرکت از یک استارتآپ به سمت بزرگ شدن محصول (scaling up) و در نهایت یک شرکت تجاری را مورد بررسی قرار میدهیم.
استارتاپ (Startup): تعیین اولویتهای بیرحمانه
وقتی یک استارتاپ هستید و به دنبال وارد کردن محصول به بازار هستید، باید بیرحم باشید. شما باید ویژگیهای متمایز کنندهی محصول که به شما توانایی حل مشکلات مشتریان را میدهد را اولویتبندی کنید. این تمایزها اولین مشتریانی را برای شما به ارمغان میآورد که با وجود اینکه شما با خطرات و مشکلات بسیاری مواجه هستید، آنقدر برای محصولتان ارزش قائل هستند که مایلند از همه اینها چشمپوشی کنند. آنها بزرگترین حامیان شما خواهند بود زیرا شما تنها شرکتی هستید که مشکلات آنها را برای آنها حل میکنید.
بزرگ شدن محصول (Scaling up): قرار دادن بازخورد مشتریان به عنوان مهمترین دارایی
زمانی که توانستید محصولتان را با نیازهای بازار مطابقت ببخشید، به مرحله بزرگ شدن محصول رسیدهاید. در این مرحله باید بر روی تطبیق نوآوریها با نیازهای مشتریان و برطرفکردن کاستیها و نقصهای محصول تمرکز کنید. هدف شما این است که از رقیبانتان پیشی بگیرید، و این بدان معناست که باید از مشکلات و درخواستهای مشتریان آنها نیز مطلع باشید تا بتوانید بهتر از آنها مشکلات مشتریان را برطرف کنید.
هر چه کار شما رشد میکند، مشتریان شما بیش از پیش به مهمترین دارایی استراتژیک شما تبدیل خواهند شد. شما اولین و تنها فرد یا تیمی هستید که می توانید شکایات، بازخوردها، ورودی ها و درخواستهای ویژگیهای جدید مورد نیاز آنها را بشنوید. شما کسی هستید که این رابطه را برقرار میکند. شما هستید که میتوانید با آنها ملاقات کنید و بفهمید که چگونه و چرا از محصول شما استفاده میکنند. این یک منبع اطلاعات ارزشمند است.
شرکت تجاری (Enterprise): فکر کردن مانند یک استارتاپ
از آنجایی که شرکت شما از طریق نوآوریهای استارتاپهای دیگر، با تهدید مواجه میشود، باید بروز ماندن را حفظ کنید. تیمهای خود را به واحدهایی تجزیه کنید که میتوانند کارآمدی داشته باشند و هنوز در درون خود مانند استارتآپهای کوچک هستید.
در مرحله رشد سازمانی، هدف شما ایجاد تعادل بین استقلال تیم و چشماندازهای شرکت است. اگر تیمی بداند که چرا کاری را انجام میدهد و چگونه آن را با موفقیت شرکت هماهنگ میکند، قطعا نتیجه خواهد داد. تصمیمات بهتری به خودی خود میگیرند و نیازی به مدیریت مستقیم یا زیاد ندارند.
تبدیل یک استارتاپ به یک شرکت موفق میتواند استرس زیادی داشته باشد، اما در عین حال هیجان انگیز و الهام بخش و رضایتبخش است. تا جایی که میتوانید در شرکت، اتمسفری از یک تیم بزرگ که به دنبال اهداف مشخصی است، را ایجاد کنید. با این حال مسئولیتها را به تیمهای کوچک واگذار میکنید. از برگذاری جلسات بیپایان، بررسیها و مجوزهایی که شرکت را کند و خستهکننده میکند، اجتناب کنید و در هر کاری که انجام میدهید احساس استارتآپی بودن را فراموش نکنید.
ثبت دیدگاه