در علم تجزیه و تحلیل محصول، شناسایی کاربران از اهمیت ویژه برخوردار است و مدیران موفق یک محصول در واقع بر کاربران خود اشراف کامل دارند. آنها میدانند که کاربران چگونه و چه مدت از محصول استفاده میکنند، چرا استفاده از محصول را کنار میگذارند و یا در کدام بخشها فعالیت بیشتری دارند. بنابراین آنها میدانند که بایستی کدام بخشها را اصلاح نمایند و بر کدام بخشها تمرکز و سرمایهگذاری بیشتری داشته باشند.
مدیران محصول، با استفاده از دادهها به عنوان یک دارایی استراتژیک به همه این اطلاعات دست پیدا میکنند زیرا آنها از تحلیلگران برتر در تیم خود بهره میبرند.
هم اکنون شرکتهای بزرگ مانند گوگل تنها از مدیرانی در پروژههای خود بهره میجویند که از دانش عمیق در علم تحلیل داده نیز برخوردار باشند تا در رویارویی با تصمیم گیریها در روند پیشرفت پروژه، اشرافی کامل بر پیامد های هر تصمیم داشته باشند.
بسیاری از دادههایی را که برای حل مشکلات محصول مورد استفاده قرار می گیرند را می توان از یک ابزار تجزیه و تحلیل محصول مانند آنالیکا بازیابی کرد.
امروزه با استفاده از امکانات موجود، ویژگی های یک تحلیلگر محصول خوب عبارتند از:
- درک کمی (نه تخصص)
- هوش تجاری
- داشتن همکاری متقابل
درک کمی (نه تخصص)
برای اینکه یک تحلیلگر خوب باشید نیازی به آموزش رسمی ندارید. دستیابی به درک اینکه چگونه دادهها در مقیاس بزرگ در توسعه محصول نقش ایفا می کنند، پایه و اساس تبدیل شدن به یک تحلیلگر خوب محصول است.
مایک سال (Mike Sall)، یکی از بنیانگذاران Goldfinch، در مورد تحلیلگر محصول ایده آل خود می نویسد:
“ما به این موارد ضروری نیازمندیم: توجه قوی به جزئیات، مهارت های ارتباطی نوشتاری و شفاهی عالی برای بیان بینش ها، و حل مشکلات بزرگ با رویکردهای متفکرانه.ما به افرادی نیاز داریم که سؤالات عالی می پرسند، اثرگذاری اعداد را میدانند، شک و تردیدهای به جا دارند و در مورد تحلیل دادهها پرشور و کنجکاو هستند و با تلاش فراوان خود را در پی شناخت صحیح تر و درک عمیق تر آنچه در حال وقوع است، به کار میبندند.”
بله، داشتن درک عمیق فنی مفید است، اما با ابزارهای تجزیه و تحلیل محصول موجود، وقوف و بینش شما از اهمیت بیشتری برخوردار است.
امروزه، تجزیه و تحلیل محصول کمتر به این موضوع میپردازد که چه روشی میتواند سریع تر درخواستهای داده را برگرداند چرا که ابزارهای تجزیه و تحلیل موجود به صورت خودکار به افراد در تمام سطوح فنی توانایی دریافت گزارشها و تفسیر نتایج را به طور مستقل و به کارامدترین نحو ارائه میدهند و تحلیلگر محصول فقط بر روی عملکرد و تفسیر نتایج تمرکز میکند.
با آنالیکا هر کاری که بازدید کنندگان وب سایت شما انجام می دهند را بصورت ویدیوی ضبط شده تماشا کنید، توسط گزارشات و نمودار ها، داده های تجزیه و تحلیل شده را مشاهده نمایید و با ایجاد هدف برای بخش های مهم وب سایت خود و ارسال پیام هدفمند، نتایج بهتر کسب کنید.
درخواست از توسعه دهندگان برای جمع آوری دادهها، استفاده کارآمد از زمان آنها نیست. علاوه بر این، جمع آوری دادهها اغلب میتواند منجر به سؤالات بیشتر و درخواست دادههای بیشتر شود.
دستیابی به یک مجموعه اولیه از دادهها ممکن است یک تا دو روز به طول بیانجامد، علاوه بر این تکرارهای مربوط به سوالات پیش آمده بر زمان جمعآوری اطلاعات، چندین برابر میافزاید. اینجاست که قدرت آنالیکا نمایانگر میشود. با استفاده از آنالیکا میتوانید در عرض چند ثانیه دادهها را بررسی کنید و در صورت نیاز تغییراتی را ایجاد کنید.
برجستهترین تحلیلگران محصول ممکن است مقداری دانش SQL داشته باشند، اما مهمتر آن است که آنها بتوانند با نکات حاصل شده از تحلیل دادهها توصیههایی ارزشمند در جهت پیشرفت محصول ارائه بدهند.
هوش تجاری
توسعه محصول مبتنی بر تحلیل دادهها که پیامدهای تجاری آن سنجیده نشود، کار به جایی نمیبرد. به همین دلیل است که هوش تجاری یکی دیگر از مهارتهای ضروری برای تحلیلگران محصول است.
به عنوان یک مثال ساده میتوان از طریق ارسال اعلان به کاربران در مورد ویژگیهای محصول پرسشهایی را مطرح کرد. این کار میتواند منجر به افزایش نرخ کاربران فعال روزانه یا DAU شود. اما این خطر را ایجاد میکند که کاربران از تعدد اعلانهای دریافتی خسته شده و خطر آسیب به محصول در بلند مدت را داشته باشد.
تحلیلگران کسب و کار آگاه نه تنها میدانند که چه سؤالاتی را بپرسند، بلکه می دانند چگونه آموختهها را به صورت عملی به کار ببرند.
تحلیلگران محصول باید دید جامعی داشته باشند و از دادههایی که از محصول و سایر بخشهای کسبوکار میآید، بهترین نتایج را استنباط کنند.
روهیت گوسین (Rohit Gossain)، مدیر محصول سابق در کمپانی شاترفلای (Shutterfly)، میگوید:
«شما برای استفاده از دادهها نیازی به پیشزمینهای در رابطه با نحوه جمع آوری داده ندارید. مردم تصور میکنند که دادهها گزارشها و نمودارها هستند، اما دادهها در واقع در همه جا با عنوانهای مختلف در دسترس هستند مانند شاخص خالص ترویج کنندگان یا امتیازات NPS (این شاخص به شکلی غیرمستقیم، رضایت و وفاداری مشتریان یک کسب و کار را میسنجد)، ایمیلهای مشتری، صحبت کردن با سایر اعضای تیم و غیره. یادگیری اینکه چگونه دادهگرا تر باشیم کار آسانی نیست. اما بسیار سادهتر از گذشته است.»
به عنوان مثال، اگر به دنبال ارتقاء خدمات محصول خود هستید، تصمیم نادرستی است که سوالی مانند “به نظر شما، باید به ارتقاء چه بخشهایی بپردازیم؟” را برای کاربران ارسال نمائید. به جای آن میتوانید از طریق درخواست امتیازدهی به موارد مختلف به راحتی محبوب ترین ویژگیها را شناسایی کنید.
یک تحلیلگر خوب برای دریافت پاسخ سوالات خود، در زمینه کسبوکار و دادههای محصول از همه منابع در دسترس استفاده میکند. به عنوان مثال، تیم پشتیبانی محصول ممکن است بداند، کاربران از چه ویژگیهایی ناراضی هستند، تیم فروش ممکن است بداند رقبا قصد راهاندازی چه ویژگیهای جدیدی را دارند، و تجربه کاربری ممکن است نشان دهد چه ویژگیهایی باعث افزایش شاخص NPS میشود.
طرح سوالات و روشهای جمع آوری پاسخها از هوش تجاری تحلیلگر ناشی میشود. یک تحلیلگر خوب باید بداند که چه زمان کلی نگر و چه زمان ریز بین باشد.
گاهی میتوان به اطلاعات تجاری مورد نیاز، تنها از دادههایی که چند کاربر محدود در اختیارمان قرار میدهند، استفاده کرد، چه از طریق انجام مطالعات تجربه کاربری بر روی گروههای کوچکی از کاربران، مطالعه تیکت های مختلف ارسال شده به واحد پشتیبانی و یا آزمایش محصول پیش از انتشار آن.
گاهی هم میتوان از رصد کردن دادههای بازار رقابتی، آزمایش محصولات رقیب، خواندن گزارشهای صنعت یا شرکت در کنفرانسهایی که در آنها اطلاعات افرادی که با مشکلات مشابه شما روبرو شدهاند و بر آنها غلبه کردهاند، به اشتراک گذاشته میشود، به اطلاعات تجاری مورد نیاز در سطح کلان دست یافت.
راه حل های قدرتمند، بازاریابی هوشمند
داشتن همکاری متقابل
به زبان ساده، همکاری متقابل زمانی اتفاق می افتد که افراد از تیمها یا فعالیتهای مختلف مانند بازاریابی و فروش، مهندسی، منابع انسانی و غیره در یک شرکت برای کار روی یک هدف، پروژه یا مسئولیت مشترک با یکدیگر همکاری لازم را داشته باشند.
حتی اگر شما بهترین پیشنهادات در جهت پیشرفت محصول را داشته باشید، باز هم همه قطعههای پازل را کامل نکردهاید و داشتن بینش کافی درباره محصول نمیتواند همه نیاز های شما را برطرف سازد. شما باید بتوانید با سایر تیم های درگیر، ارتباط بگیرید و در رابطه با مسائل مختلف پروژه به راه حلهایی برسید که هم منافع تیم خود و هم منافع سایر تیمها را در بر بگیرد.
به عنوان مثال، در صورتی که تیمی از بخش دیگر شرکت، در مورد محصول سوال داشته باشد، وظیفه تحلیلگر محصول است که تمام تلاش خود را برای پاسخ دادن به سوالات به کار گیرد. همچنین پیشنهاد میشود که تحلیلگر قبل از ارائه یک تجزیه و تحلیل به معاونت، آن را در اختیار سایر تیم ها برای ایجاد هماهنگی بیشتر و رفع ایرادات ارائه دهد. تحلیلگر باید بتواند یک حلقه همکاری متقابل بین تیمهای مختلف تشکیل دهد.
تشکیل حلقه همکاری ممکن است کار آسانی به نظر برسند، اما می تواند بخش سخت و طاقت فرسایی باشد. باید بدانید که ابراز همراهی و همدلی شما، سبب حمایت بیشتر افراد از شما میشود.
به طور خلاصه میتوان گفت، درصورتی که تحلیلگران محصول نیاموزند که چگونه برای عملی شدن ایده های خود با سایر تیمها متحد شوند، نمیتوانند به اهداف خود دست یابند.
ثبت دیدگاه